
ی روز دلم گرفته بود ...مث روزای بارونی...
از اون هوا ها که خودت حال و هواش و میدونی...
اگه بشه با واژه هام ...شعرم و تعریف بکنم..
تو هم من،حس من و باهمه حس ات میخونی...
ی حالی داشتم که نگو...ی حالی داشتم که نپرس...
ی تیکه از روحم و من جایی گذاشتم که نپرس..
ی جایی که میگردم و دوباره پیداش میکنم...
حتی اگه کویر باشه ..بهشت دنیاش میکنم...
اسم قشنگ شهرم و تو میدونی چی میذارم...
دونه دونه کوچه هاشو به اسمای کی میذارم...
آخه تو هم مث منی ..مث دلای ایرونی...
وقتی هوا ابری میشه حال و هوام و میدونی....
ی حالی داشتم که نپرس...
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:نمیدونم
همه چی مثل یه قصه شروع شد
دست دلم جلو چشم تو رو شد
حال چشای تو خوب بود از اول
امدی حال منم زیر و رو شد
عاشقتم با یه قلب شکسته
عاشقتم ولی خسته ی خسته
من همون که تو عالم و آدم
دلش و جز تو به هیچکس نبسته
تو رو می خوامت تو رو می خوامت
مثل دیوونه ها دوست دارمت
خیره می مونم به دوتا چشمات
تو رو با این چشما می شناسمت
تو رو می بینم تو رو می خوامت
آخه چشای تو جادویی
یه جور دیگه عاشقتم من
دل من عاشق عاشقیه
تو مثل قصه یماهی و دریا
تو مثل بغض تو سینه ی دریا
تو مثل روزای بارونی خوبی
با تو عوض شده معنی دنیا
تو مثل ساحل خیس شمالی
مثل یه لحظه ی عالیه عالی
تو مثل واقعی بودن رویا
تو مثل آرزو اما محالی
تو رو می خوامت تو رو می خوامت
مثل دیوونه ها دوست دارمت
خیره می مونم به دوتا چشمات
تو رو با این چشما می شناسمت
تو رو می بینم تو رو می خوامت
آخه چشای تو جادویی
یه جور دیگه عاشقتم من
دل من عاشق عا
پاسخ:jتورا من چشم در راهم شبا هنگام...

این دل خسته ما را ، می برد
چشم ما را می شست
راز لبخندبه لب ، می آموخت
کاش می شد دل دیوار، پر از پنجره بود
و قفس ها، همه خالی بودند
آسمان، آبی بود
و نسیم، روی آرامش اندیشه ما، می رقصید
کاش می شد که غم و دلتنگی
راه این خانه ما ، گم می کرد
و دل از هر چه سیاهی ست ، رها می کردیم
و سکوت
جای خود را به هم آوایی ما ، می بخشید
و کمی،مهربان تر بودیم

پاسخ:و علیکم السلام....
