
ی اقیانوس،ی فانوس دریایی...قصه ی اون شهر دقیانوس رویایی......
دو مسافر،دو تا ماهی،توی اقیانوس بی قاموس...
هرکدوم گوشه ی اقیانوس،لحظه های زندگی رو میگذروندن....
بی خبر اون بالا یآب،توی خشکی،جنگلا رو می سوزوندن....
...............
.....................
....................
تو خیالی ...من هوایی...گل سر تو اقاقی....
همیشه باهم میرفتیم..روی دریا موج سواری...
ی روزی به دست آدم پا توی تله گذاشتیم....
رفتیم اون بالا تو کشتی..روی عرشه پا گذاشتیم..
آدما تو رو گرفتن..داخل بطری گذاشتن ...
تن من زخمی و خونی..توی دریا جام گذاشتن..
رفتی و ی عمره رندم..زندگیم مث جهنم..
موج برام حکم صداته..خاطرات من چشاته....
................
..............
.................
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام، ،
:: برچسبها: ماهیای عاشق,
