خیلی آدما آرزوها خیلی بزرگ و کوچیکی دارن اما...همیشه هزار عامل مسدود کننده و مانع سر راه هست..که باهات بجنگند..

چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

کشاورز خنگول ...و بچه نابغه

روزي کشاورزي متوجه شد ساعت طلاي ميراث خانوادگي اش را در انبار علوفه گم کرده بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهي کودک که بيرون انبار مشغول بازي بودند کمک خاست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد. به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه هاي علوفه را گشتند اما بازهم ساعت پيدا نشد.همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکي نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتي ديگر به او بدهد. کشاورز نگاهي به او انداخت و با خود انديشيد:چراکه نه؟ کودک مصممي به نظر ميرسيد. پس کودک به تنهايي درون انبار رفت و پس از مدتي به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير ازو پرسيد چگونه.موفق شدي درحالي که بقيه کودکان نتوانستند؟
کودک پاسخ داد: من کار زيادي نکردم، روي زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداي تيک تاک ساعت را شنيدم و در همان جهت حرکت کردم و آنرا يافتم!
"ذهن وقتي در آرامش است بهتر از ذهن پرمشغله کار ميکند. هرروز اجازه دهيد ذهن شما اندکي آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگي خود را آنگونه که مي خواهيد سروسامان دهيد."




چهار شنبه 26 آذر 1393
ن : محمددانیال

شعری ارسالی از دوستان

بیا وقتی برای عشق هورا می کشد احساس

به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیندازیم

بیا با خود بیندیشیم

اگر یک روز تمام جاده های عشق را بستند

اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید

اگر یک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد

اگر یک شب شقایق مرد

تکلیف دل ما چیست؟

و من احساس سرخی می کنم چندیست

و من از چند شبنم پیشتر خواب نزول عشق را دیدم

چرا بعضی برای عشق دلهاشان نمی لرزد

چرا بعضی نمیدانند که این دنیا به تار موی یک عاشق نمی ارزد

چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است

و در آن ذکر هم یاد خدا خالیست

وگویی میوه ی اخلاصشان کال است

چرا شغل شریف و رایج این عصر دجالیست

چرا در اقتصاد راکد احساس این مکاره بازاران صداقت نیز دلالیست

کاش میشد لحظه ای پرواز کرد

حرفهای تازه را آغاز کرد

کاش میشد خالی از تشویش بود

برگ سبزی تحفه ی درویش بود

کاش تا دل می گرفت و می شکست

عشق می آمد کنارش می نشست

کاش با هر دل دلی پیوند داشت

هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

کاش که این لبخند ها پایان نداشت

سفره ها تشویش آب و نان نداشت

کاش می شد ناز را دزدیدو برد

بوسه را با غنچه هایش چیدو برد

کاش دیواری میان ما نبود

بلکه میشد آن طرف تر را سرود

کاش من هم یک قناری میشدم

در تب آواز جاری میشدم

بال در بال کبوتر میزدم

آن طرفتر ها کمی سر میزدم

با پرستو ها غزل خوان میشدم

پشت هر آواز پنهان میشدم

کاش هم رنگ تبسم می شدم

در میان خنده ها گم می شدم

آی مردم من غریبستانیم

امتداد لحظه ای بارانیم

شهر من آن سو تر از پرواز هاست

در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هر که می آید به او گل میدهد

دشت های سبز وسعت های ناب

نسترن نسرین شقایق آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تورا پیدا کنم

در دل آینه جایی وا کنم




یک شنبه 23 آذر 1393
ن : محمددانیال

آدما اینجورین....

 

 

 

آدما میشکنن.... آدما فراموش میشن... آدمامیرنجن... آدما میرنجونن.... آدما خود خواه میشن...آدمامهربون میشن....آدما داغون میشن...آدما دیوونه میشن...آدما در به در میشن...آدماهمسفر میشن.... آدما دروغ میگن...آدما کم میارن....آدما عاشق میشن....آدما پنهمون میشن...آدما عاقل میشن...آدما گریون میشن...آدما خندون میشن....آدماروح دارن...آدما دوست دارن...آدما میرن سفر....آدمه می مونه بی همسفر...آدمک میشه تو دنیا...آدمی بی کس و تنها...آدمی که بغضی داره...آدمک میخواد بباره....آدمک اشکی نداره....آدمک بهار نداره...اما اون پاییز و داره....آدما پاییزو دیدین؟؟؟....فصل عاشقی رو دیدین...این همون بهاره آدم...درد عاشقی رو داره...آدما بهار بودم من.....فصل گل ..باغی بودم من...آدما دووم آوردم....من خزونم که ی روزی...خواب بهار رو می دیدم...آدما من ی روحم اینجا....پر زدم تا اوج ابرا....آدما من ابر بودم...اشک عاشقی تو چشماش...آدما عاشق نمیشم...من بهار رو   ی جا کشتم....آدما آدم بشین چون...من دیگه عاشق نمیشم...آدما دعوا دیگه بسته...جنگ و خون ریزی ها بسته...آدما دروغ نگین باز....نمیشه فکر تو پرواز....من دروغم تو دروغی...سهم جنگمون دروغه....عاشقی کردین و رفتین...؟؟...نه بدون تو صحرا رفتین...ی رو زی صحرا میساختین....واس هم....دستاتون تو کاسه خونه واس هم...من دلم ی کاسه خونه واس تو ...دل من دل میسوزونه دل من....دلتو ی روز گذاشتی رو دلم...تو میگفتی واس من دل می مونه...تو که رفتی آسمون ابری شدش...بهارم از عاشقی یادی نکردش...اسمون بارون نمیباره بدون...تو ی صحرا دل میسوزه شب و روز...روزی که آدمکا رنگی شدن....فکر میکردن که یک و یک رنگی شدن....رنگشون تو ذهنه سایه جون می داد....زیر آفتابم گلی که جون میداد....تشنه بودش لبشو بارون میخواست...اما عاشقی بلد نبود بهار...شده پاییز وقت عاشقی شدن...ساعت دل دل و دل تنگی شدن....ساعتم اینجا به وقت دل تو نفس میخواد.....عکستو ببین تو دستم قلب تو نفس میخواد...من روانم تو روانی...من تو بودم تو هوایی...عاشقی؟؟؟آره میدونم....دل دادی؟؟؟؟.... آره میدونم...

 

آدما همه میدونن...من همینجام پیش قلبت....من فقط نفس میخام بس....

 

بس کن این نازو ادا رو...من روانیم ..روانی...

من روانم...تو روانی....من میرقصم روی لحظه...کلمات من قطارن...

 

من میرقصم روی جمله....من روانم روی هجا...روی بخش کردن حرفت...من منم ...اما نمیشه...که باهم بریم ی گوشه....گوشت اینجاس با توام من....با منی هنوز ...نمیشه؟؟؟




یک شنبه 23 آذر 1393
ن : محمددانیال

دانلود کلیپ جمشید خونه اس؟؟

 

دانلود کلیپ جمشید خونه اس؟؟

 

برای دانلود روی کلمه اینجا کلیک کنید.




چهار شنبه 19 آذر 1393
ن : محمددانیال

رمان

رمان پریچهر نوشته م.مودب پور

برای دانلود روی کلمه اینجا کلیک کنید

رمان عاشقانه و پرطرفدار گندم

برای دانلود روی کلمه اینجا کلیک کنید




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

دانلود رمان

دانلود رمان شیاطین سیاه فرشتگان سفید آدم های خاکستری | b.hassani

رمان ایرانی و عاشقانه قرار نبود | هما پور اصفهانی




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

دختر بچه نه ساله....بنازم به این بچه شیعه!!!

سوال یک دختر بچه نه ساله شیعه از مدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند:

 

 

ما در کلاس که 24 نفر هستیم , معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی , شما مبصر باش تا نظم کلاس به هم نریزه...

و به بچه ها میگه : بچه ها ,شما گوش به حرف مبصر کنید تا من برگردم !

شما میگید پیامبر (ص) از دنیا رفت و کسی را برای جانشینی خودش انتخاب نکرد ,

آیا پیامبر صلی الله علیه و آله  , به اندازه معلم ما بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند

که نظم جامعه اسلامی بهم نریزد ..؟!

جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه:

برو فردا با ولیت بیا کارش دارم , دانش آموز رفت و فردا با دوستش اومد.

مدیر گفت دختر چرا ولیتو نیاوردی , مگه نگفتم ولیتو بیار ؟دانش آموز گفت این ولیه من دیگه.

مدیر عصبانی شد و گفت :منظور من سرپرستته , پدرته , رفتی دوستتو آوردی؟

دانش آموز گفت : نشد دیگه اینجا میگی ولی ینی سرپرست پس چطور پیامبر میگه این علی ولی شماست

میگید معنی ولی میشه دوست.

بنازم به این بچه شیعه!!!مرحبا...احسنت




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

رمانهای خارجی که قبل از مردن باید بخوانید!!

 

10 رمان خارجی که قبل از مردن باید بخوانید!!
وقتی آن را به چشم یک شاهکار دست می‌گیرید و مدام توقع یک چیز فوق العاده را دارید، متاسفانه رمان همین طور هی ناامیدتان می‌کند و ناامیدتان می‌کند تا وقتی که به فصل آخر برسید و آن جاست که...

 



جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

تقدیم به مادرم وهمه ی دختر خانم های گل

داستـان خلقـت زن




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

مرا تنها مگذار....

مادر یعنی زندگی ،
مادر یعنی عشق ،
مادر یعنی مهر ،
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت  ، اشک میریزه ،
با خنده هات می خنده ،
مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگی میکنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم...
مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه رو میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی ،
مادر یعنی اون فرشته ای که شبایی که غم داری یا مریضی تا صب بالا سرت می شینه و نگرانه ،
مادر یعنی اون فرشته ای ، که وقتی موقع کار میگی خسته شدم ، با اینکه پاهاش درد میکنه میگه تو بشین مادر من انجام میدم ،
مادر یعنی اون فرشته ای که هیچ وقت باور نمیکنی مرض بشه یا پیر بشه ، چون همیشه و توی هر حالتی به روت لبخند میزنه ،
مادر یعنی اون فرشته ای که طاقت دیدن اشکاش رو نداری ...
مادر یعنی همه زندگی ...

 




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

فرشته ی زمین و آسمانه من.......

شناسنامه رو بیـــــ خیالـــــــــــــــ !

محلــــــ تولد منـــــــ ، آغوشــــــــــ گرمــــــ توستــــــــــ مـــــــادر …

 





جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

کلمه ای بی انتها.....مادر.....




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

عکس ها و حقیقت ها

عکس نوشته های عرفانی و عاشقانه جالب و خواندنی




جمعه 14 آذر 1393
ن : محمددانیال

عکس هاوعاشقانه ها


سری جدید و احساسی عکس نوشته های عاشقانه


 


 


 


 


 


 


 


 


 

 

 




پنج شنبه 13 آذر 1393
ن : محمددانیال

میخوام ی چیزی بگم...

میخوام ی کلیپ ویدئویی بذارم...از خودم




شنبه 8 آذر 1393
ن : محمددانیال

عاشق نمیشم

من عاشق کسی میشم که تنهایم رو بشناسه...

دروغکی عاشق نشه احساس من رو بشناسه...

من عاشق کسی میشم،که آرایش نمیکنه

زود خودشو توی دل بقیه جا نمیکنه

من عاشق کسی بودم که حس و حال نداشت واسم

وقتی باهاش حرف میزدم،گریه نگه میداشت واسم

من عاشق دلی میشم،که دلواپس بشه برام..

وقتی بگم جدا بشیم،بارون بباره باز برام

وقتی میشینم ی گوشه،بدونه که اونو میخوام

سر بذاره رو شونم و بگه منم تو رو میخوام

من عاشق کسی بودم که چشماشو بروم می بست

تنها که موندم تو خونه فوری در و به روم می بست

من عاشق قفس بودم،تو کنج خونه حبس بودم

خوابش و هر شب می دیدم،شاید واسش هوس بودم

عاشق اون کسی که شب،آغوشم و صدا کنه

وقتی میگم عاشقتم ،به عهد خود وفا کنه

عاشق اون گیسو پری،عاشق چار قدش بشم

عاشق چادر نمازش،فدای چشمونش بشم

وقتی میگه خدا خدا،اسم من و یادش نره

وقتی که گریه میکنه،خنده هاشو یادش نره

من عاشق کسی بودم،که دستم و تنها گذاشت

قلب من و روی زمین،تو باتلاقی تنها گذاشت

من عاشق کسی میشم که عفتش مقدسه

چادر سیاه رو سرش،حجابی از لطافته

 

 

ادامه دارد دوستان..

بعدا  مینویسم

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام، ،


جمعه 7 آذر 1393
ن :

رفاقـــت

به خاطر بسپار:
در تقویم رفاقت روزی به نام “تعطیلی”وجود ندارد
هر جا که هستی برایت دنیایی به زیبایی هر آنچه
زیبایش میدانی آرزومندم
...




جمعه 7 آذر 1393
ن :

تنهایــــــــــی

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...

 تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...

تنهایی را دوست دام زیرا تجربه كردم ...

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست....

تنهایی را دوست دارم زیرا.... در كلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار كشیدنم را پنهان خواهم كرد ...




جمعه 7 آذر 1393
ن :

یـــاد آوری

یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی،

 قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که:

 می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی

 




جمعه 7 آذر 1393
ن :

کـــــوچه

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی از این شهر سفر کن !

با تو گفتم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم !

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم

(فریدون مشیری)




دو شنبه 3 آذر 1393
ن : محمددانیال

کلیپ صوتی خودم.اشتباه کردم ببخش...2

s5.picofile.com/d/477ac911-4fb0-41a4-af96-c7704730d34b/eshtebah_kardam.mp4




دو شنبه 3 آذر 1393
ن : محمددانیال

نباید ها و باید ها

ی وختایی عادما بیصوادن اما ی دنیا هرف واس گفتن دارن...ی وختایی فکر میکنم که نباید هرفی بظنم اما نمیشه دید و صاکت نشثت...بعزی موغه ها یکی دصت رد به صینه عادم میزنه ..نباد اینتوری بگم...اما برای موندن التماص کردن کار رو خرابتر میکنه...کسی که بخواد باهات بمونه هر چیزی رو بهونه میکنه طا تو رو اض دثت نده...زیادی به ضاهر واژه هام نگاه نکن...مصخره بازی نیثت...این یک حقیقته که چشم هاتو باض نگه داری ...برات لالایی نمیگم..چون بلت نیستم...قلمه صلمبه هم نمیحرفم..چون گنده نیستم...میخوای بمونی؟...من مهمون نواضیم زیاد خوب نیصت اما بدون یک دونه سیبی که برات سر سفره میارم..از شکم خودم میزنم...مهمون جاش تو دل عادمه...اما من دنبال مهمون نمیرم...دوس ندارم وختی که میره چشم تو چشمش بشم تا دلم رو بکنه و بره...

من زخم خوردم ..عاره...اما مار نیشتم...نیش نمیزنم چون افعی تیصتم...معلمم میگفت دیکته  ات خوبه...همیشه 2بیصت میگرفتم..اما میخوام هال اون دوستم رو درک کنم که چقدر ساده و بدون قانون مشق خا و دیکته های شبش رو مینوشت...مطمئن باش وقتی بهم سلام میدی من به احترامت از سر جام بلن میشم...تلافی کردن بلت نیستم....وگرنه باید یه شهر رو خراب میکردم...

خلاسش نمیکنم..از اول خلاسه نویثیم زعیف بود...

ولی من دلم رو به امانت میدم بهت...اگه گمش کردی یا شکستیش...بهتره  دیگه برام نیاریش...چون اون دلی رو که میسپرم به یکی ...رو با هاش خدافظی میکنم...

هنوز رد خورده شیشه هایی که رو دلم جا گزاشطن روی قلب و روهم پیداست...

هر کی دوس داشت نظر بده..هرکسی خواست هر چی بگه بگه...

به قول کسی که میگفط:عادما اض یه جایی به بعد مگن بی خیال...

پس غریبه ی اشنا بی خیال...



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام، ،


شنبه 1 آذر 1393
ن : محمددانیال

کلیپ صوتی خودم.اشتباه کردم ببخش...

uplod.ir/6wipxstto8np/eshtebah_kardam.mp4.htm




چهار شنبه 28 آبان 1393
ن : محمددانیال

پرنیان

پاسخ:دنبال مجنون...؟؟!!
من خیلی وقته از دنیا دل بریدم عزیزم...رد پام رو شن ها مونده عزیزم
من فقط ی سایه بودم واسه تو...من تو دریا ها اسیرم عزیزم...
من هنوز اول راهم عزیزم...تونمیدونی کجا هام عزیزم...
من تو کنج خونه سالهاس میمیرم...تو برو اسیر می مونی عزیزم
تو نبودی ببینی،خاطره هام تباه شدن...خاطرت برام عزیزه ،عزیزم
ی روزی کسی بودم،دلم نمیشد بگیره...حالا من حالم خرابه عزیزم...
"عاطفه" دوسم نداشتی عزیزم؟؟....میدونم حالت خرابه عزیزم...
تو میگفتی،واس زندگیت بدم...من بدم یا حال و روزم عزیزم؟؟
عزیزم آغوشتو به روی هیشکی باز نکن...عاطفه،عاطفه داری عزیزم؟
عاطفه دوسم نداشتی عزیزم...رد پات روی دلم موند عزیزم...


ادامه دارد...
مستانه ممنونم ازت...
شاید باورت نشه...
ولی تو بااین کامنتی که گذاشتی باعث شدی همین الان دوباره برای پرنیان غزل بگم...
عاطفه من بی عاطفه بود و رفت...
هعی خدا....



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام، ،


دو شنبه 26 آبان 1393
ن : محمددانیال

مستی کن امشب

 

معرفت ادما تو کلامشون نیست.......تو نگاهشون.
خوبی ادما تو رفتارشون نیست..............تو ذاتشونه
.
صداقت شاید جمله ساده ای باشه ولی هرکسی نمیتونه
صداقت رو برای خودش یا دیگران تعبیر کنه

شاید من امروز کنارت نباشم......ولی فاصله های بین من وتو
به یه نگاه تو به یه حرف تو برام تموم میشن

کاش وای کاشهای زیادی در زندگی هست

ولی ای کاش من برای مهربون موندن دل ادماست




جمعه 23 آبان 1393
ن : محمددانیال

مرتضی پاشایی هم کوچ کرد

پس از مدت‌ها مبارزه با بیماری
«مرتضی پاشایی» درگذشت/تشییع یکشنبه از مقابل تالار وحدت

«مرتضی پاشایی» خواننده جوان موسیقی پاپ کشورمان پس از مدت‌ها مبارزه با بیماری سرطان صبح امروز جمعه 23 آبان درگذشت.

خبرگزاری فارس: «مرتضی پاشایی» درگذشت/تشییع یکشنبه از مقابل تالار وحدت

 

به گزارش خبرنگار موسیقی فارس، مرتضی پاشایی مدت‌ها با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد که با تشدید بیماری از روز جمعه 16 آبان ماه در بخش ICU بیمارستان بهمن بستری شده بود، ساعاتی قبل در گذشت.

مرتضی پاشایی (متولد 1363/5/20) خواننده، نوازنده، آهنگساز پاپ فارسی است. او دانشجوی رشته گرافیک بوده و از کودکی به موسیقی علاقه داشته است. موسیقی را از سن چهارده سالگی با نواختن گیتار آغاز کرد.

پاشایی اخیرا با وجود بیماری ترانه «نگران منی» را برای برنامه ماه عسل به تهیه‌کنندگی و اجرای احسان علیخانی اجرا کرده بود که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت.

به گزارش خبرنگار فارس، پاشایی در طی روزهای گذشته روند بهبود را طی می‌کرد و حتی به بخش منتقل شده بود اما به یکباره حال وی وخیم شد و حدود ساعت 10:30 امروز (جمعه 23 آبان) در بیمارستان بهمن درگذشت و هم‌اکنون نیز پیکر وی به سردخانه منتقل شده است و مسولان این بیمارستان از هواداران این خواننده جوان درخواست کرده‌اند تا در مقابل بیمارستان بهمن تجمع نکنند.

براساس این گزارش، مراسم تشییع پیکر «مرتضی پاشایی» صبح روز یکشنبه 25 آبان ماه از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان برگزار خواهد شد




جمعه 23 آبان 1393
ن : محمددانیال

اشتباه کردم از اول

لطفادر مورد شعر هام و داستان هام نظر بدین...

 

 

همه چی رو من نگفتم،اشتباه کردم ببخش

فهمی از تو من نداشتم ،اشتباه کردم ببخش

پشت سر رو نمی دیدم،رو به را تو نشستم

ندونستم که غریبم،اشتباه کردم ببخش

جام و آئینه و گلدون،امشبه یا شب دیگه

تو رو تو خوابام میدیدم،اشتباه کردم ببخش

جام تو زهرو عسل بود،آئینه ات عکس خودم بود

گل و باغچه ات من نبودم،اشتباه کردم ببخش

دل و کارت تبریک من،خنده و تمسخر تو

شانسی دل بازی  نکردم،اشتباه کردم ببخش

حکم تو وسوسه بودش،من حواسم به نگاهت

شرط و من نذاشته بودم،اشتباه کردم ببخش

راز و رمزهر نگاهت،ستارست تو آسمونم

چشمات و تو شب ها دیدم،اشتباه کردم ببخش

من تو ناز هر نگاهت،خاطره هام رو می دیدم

خاطرت موند تو نگاهم،اشتباه کردم ببخش

تو سلام نداده رفتی،خداحافظت عزیزم

من که بودم سر راهت،اشتباه کردم ببخش

تو که بوسه ات روی لحظه،ساعت تولدت بود

زیر انجماد حرفات،اشتباه کردم ببخش

تو نگفتی عاشقونه،بعضیا عاشق نمیشن!!!

من با حجم گرم دستات،اشتباه کردم ببخش

تو برو،نیا از این راه،بسته شدعمق ی دریا

شبا اشک و گریه زاریم،اشتباه کردم ببخش

نغمه ی خدا خدا هااا،رازو نذر بی کسی ها

باشه حرف تو قبوله،اشتباه کردم ببخش

سجده ی محبت من،کبر وناز بیشتر تو

رو به قبله من نبودم،اشتباه کردم ببخش

اشتباه کردم ببخش که باز واست ترانه میگم

این ترانه  هم مهم نیس،اشتباه کردم ببخش



:: موضوعات مرتبط: دل نوشته هام، ،


جمعه 23 آبان 1393
ن :

قدم بردار بسوی او ...

دل بــســـپــار...
به آتشی که نمى سوزاند
" ابراهیم " را
و دریایى که غرق نمی کند
" موسى " را
نهنگی که نمیخورد
"یونس"را
کودکی که مادرش او را
به دست موجهاى " نیل " می سپارد
تا برسد به خانه ی تشنه به خونش
دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند
سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و خدا نخواهد ،
" نمی توانند "
پس
به " تدبیرش " اعتماد کن
به " حکمتش " دل بسپار
به او " توکل " کن
و به سمت او ” قدمی بردار"...




جمعه 23 آبان 1393
ن :

متن زیبای شکسپیر

شکسپیرگفت :

من همیشه خوشحالم، میدانید چرا؟

برای اینکه ازهیچکس برای چیزی انتظاری ندارم

انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. زندگی کوتاه است .. پس به زندگی ات عشق بورز ..

خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خود ت زندگی کن و ..

قبل از اینکه صحبت کنی،گوش کن

قبل از اینکه بنویسی، فکر کن

قبل ازاینکه خرج کنی،  درآمد داشته باش

قبل ازاینکه دعا کنی، ببخش

قبل ازاینکه صدمه بزنی، احساس کن

قبل از تنفر، عشق بورز

زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن ولذت ببر

 




شنبه 17 آبان 1393
ن : محمددانیال

منتظرتم

سلام...

خودت بهتر میدونی....

آره با خودتم....

باخودت....

با من بمون...





تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دل نوشته ها و آدرس mohammad-daniyal.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.